حس میکنم از بار اضطرابم کم شده اما اونقدر نوشخوار ذهنیم زیاد شده که فلجم کرده

 

گاهی بدون هیچ حرکتی میشینم و دستامو تو هم گره میکنم و اونقدر فکر میکنم که دلم میخواد گوشامو بگیرم که دیگه صدا نشنوم .

دلم ی خواب عمیق و طولانی میخواد که هیچ خوابی توش نبینم

دلم تاریکی و س و ی فکر آزاد میخواد .

همسر این چند وقته بسیار عصبی و کم طاقت شده . اعتقاد داره که بیش از حد رعایت منو کرده .

نمیدونم چی باعث پر شدن کاسه صبرش شده 

مشکلات اقتصادی؟ فکر و خیال والدینش و مسئولیت های سنگینی که رو دوشش گذاشتن؟ مهاجرتمون؟ من؟

نمیدونم. حرف نمیزنه .فقط عصبانیتشو بروز میده ‌به شدت پرخاشگر شده و بد دهن! 

فقط میدونم که جفتمون فشار زیادی رو داریم تحمل میکنیم بی اینکه هیچ جایی برای تخلیه ش داشته باشیم.

برای من غذا خوردن و سیگار کشیدن ی مدل تخلیه روانی بوده ولی الان که رژیمم و سیگار رو هم ترک کردم خیلی دارم سختی میکشم و دیگه هیچی نیست که فشار روانیمو کم کنه و یا دلخوشیم باشه.

تفریح که هیچی. همین ک تایم داشته باشیم با خیال راحت غذا بخوریم و بخوابیم تردیم!

رابطمونم داره به گاج میره . مدتها بود در صلح و عشق بودیم و چلنج خاصی باهم نداشتیم اما الان برای کمترین چیزا به پرو پای هم میپیچیم و دعوا میکنیم . 

و بدتر اینکه من دیپرشنم داره بهتر میشه و دوباره میتونم گریه کنم!

و حالم از اینکه جلوی کسی گریه کنم به هم میخوره به خصوص جلوی همسرم! اما اینکارو غیر ارادی انجام میدم.

برای منی که تو یک سال گذشته شاید دو بار گریه کردم اینهمه گریه کردن خیلی رو اعصابه!

انگیزه برای درسام ندارم از محیط دانشگاهم حالم به هم میخوره 

برعکس قبلا که توی زبان عالی بودم الان حس میکنم هیچ چیزی توی ذهنم نمیمونه

حوصله تراپیمو ندارم 

ترم جدید با هزار برابر سختی بیشتر از ترم پیش شروع شده و من کانلا براش بی انگیزه ام

برای مهاجرت بی انگیزه ام

برای ارتباطات با خانواده و دوستام بی انگیزه ام

برای زندگی بی انگیزه ام

دلم فقط س و آرامش و 

مرگ

میخواد!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نماژ ....ح س ی ن.... auto trades منظرگاه مدیریتی راه یافتگان Starlight شهد شهود Hortencia یونا بلاگ نی نی های کوچولو معرفی هتل ها، هتل آپارتمان ها و مراکز اقامتی ایران